• 1396/08/25 - 12:00
  • تعداد بازدید : 1267
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

مدینه در ماتم - ویژه ایام آخر ماه صفر

رحلت جانگداز رسول اکرم (ص)، شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع ) و شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا ( ع ) تسلیت باد.

اینک «پدری مهربان» از دنیا می رود، پدری بی مانند جهان را ترک می گوید و آنگاه که بی تابی و بی قراری دخترش را نظاره می کند خطاب به او چنین می فرماید: «فاطمه عزیزم، غصه به خود راه مده که تو اوّلین کسی هستی که به دیدار من می شتابی.


بازکن فاطمه جان این در را...


در می زنم تا از تو اذن بگیرم؛ ورود به خانه محمد (ص) را... و تو جوابم می کنی؛ پنداشتی غریبه ای هستم که شوق دیدار پیامبر (ص) را دارم و من به حرمت حضور تو، پشت در ایستادم!

و چه تلخ بود آن لحظه ها که آسمان آماده ی پاشیدن بود و زمین از غصه در پیچش! کوه ها رشته رشته پراکنده و بارش خاک مرگ بر سرزمین...


این کوچه ها به یاد دارند روزگاری را که کرامت انسانی به تاراج قومیت رفته بود و عفریت جهالت، عبودیت را به برهوت شرک رانده بود! هنوز به یاد دارند آن روزها را که شکوفه های عاطفه ناشکفته در گور نخوت دفن می شدند و شعر و شراب و شهوت، متاع بازار عکاظ بود!

این کوچه ها به یاد دارند آمدن ناگاه محمد (ص) را با هدیه گران قدری، چون توحید. و چه کردند مردمان تنگ نظر پست سیرت؟!... کودکانشان را جایزه دادند در مسابقه سنگ زنی بر نبی خدا! و او را جادوگر خواندند و شاعر! دندانش را شکستند، روح آرامش را صیقل دادند، و... او!.... او شهر را روشن کرد از عطر خداوند؛ هرچند اندیشه-های مردابی عفنشان را بارور...

حکایات خزان طولانی بود، اما دستان سبزش درخت جاوید زندگی را در دلهای مدینه ای، کاشت!

سال ها بود که خلقت با همه عظمتش، گستردگی اش، بردباری اش، آمدن او را انتظار می کشید و چشم به راه آمدنش نشسته بود تا راز آفرینش خود را بیابد و نگین یک دانه خاتم آفرینش را بنگرد!... از آن شبی که در حرا به میهمانی آیه های نور رفت تا شام گاهی که در تالار عرش به معراج حضور خوانده شد؛ از همان نیم روز که در خاک تفتیده حجاز به نماز ایستاد، تا آن روز که در شعب ابی طالب سنگ بر شکم می بست... همه و همه نشان از آن داشت که غنی ترین فقیر که دریای وجودش کام تشنه عدالت را سیراب می کرد، آمده بود تا در جهانی مرده و پژمرده، امید بدمد و ریسمان های قطع شده میان زمین و آسمان را دوباره پیوند بزند و عدالت و توحید که گمشده های جهان بودند، را به میدان حیات بازگرداند...

و من اینک مرور می کنم خاطرات هزار ساله نوح (ع) را، تنهایی آدم (ع) را، زخمهای ایوب (ع) را و امتحان ابراهیم (ع) را...


و اینک محمد (ص) آماده است برای دل کندن از پاره تنش، از لبخندهای مهربانش، از برادری مهربان و عدالتی ماندگار... باید دل بکند از کسانی که دوستشان دارد و دوستش دارند... بوی سفر این خانه را برداشته است... محمد (ص) باید برود، اما هنوز نگران حجاز است، نگران مدینه و بت هایی که دوباره در مکه زنده خواهند شد و زندگی خواهند کرد! باید برود، اما وجودش سرشار از دل شوره برای امت است.


اینک محمد (ص) با من همسفر معراج می شود، اما نگران است که مباد خاک خدا، بوی شیطان بگیرد. نگران است که مباد این دست ها به سوی آسمان نرود و شرک و جهالتی دوباره، امتش را زمین گیر کند که به خوبی می دانست، حتی غدیر هم نمی تواند ضامن فرداها باشد

ای فاطمه جان! من تصویر نگرانی های او را می بینم.... من، عمری است که پیغامبر خبر مرگ آدمیانم، اما تاکنون هیچ مصیبتی، چنین دل لرزان نبوده است! و من از کسی تاکنون اذن ورود نگرفته ام جز پدر تو که محبوب ترین خلایق نزد خداوند است!


بازکن فاطمه جان این در را...، چندی نخواهد گذشت که هنگام رفتنت، بر لبخند غریبانه ات، خواهم گریست!


حتی گذشت قرن ها نتوانسته این گرد غمناک یتیمی را از گونه هایمان پاک کند.


می گویند خاک سرد است و فراموش کار؛ اما داغ دل ما که هنوز می جوشد و از چشم هامان سرریز می شود به یادتان.


ما همه فرزندان شما هستیم. درست است که زمان و مکان، فاصله انداخته بین حضورمان؛ اما برای شما که نگاه آسمانی تان عبور می کند از لامکان، دلجویی از فرزندان یتیم، آسان است. ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! ما همه یتیمان شماییم؛ حتی اگر از نسل پاک علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نباشیم، حتی اگر بوی مدینه هم به مشاممان نرسیده باشد، حتی اگر مهمان یک لحظه کعبه هم نباشیم، حتی اگر پایمان را هم از محدوده شهرهامان بیرون نگذاشته باشیم؛ شما پدرمان هستید، جدمان و همه هستی مان.


توسل به پیامبر و زیارت نامه آن حضرت(ص(


سخن از توسل و تبرک و مشروعیت آن، مطلبی است که از دیدگاه عقل و شرع، باید از بدیهیات شمرده شود؛ زیرا نه عقل مانع از آن است که انسان مؤمن، با اعتقاد خالص به توحید خداوند، به مقدّسات این عالم تبرّک جوید و به آنها احترام بگذارد و یا آنها را وسیله تقرّب الهی قرار دهد و نه در میان ادلّه شرعی و نصوص قرآنی و روایی میتوان دلیلی یافت که مشروعیت تبرک و توسل را زیر سؤال ببرد. افزون بر این، شواهد و دلایل بسیاری در کتاب و سنت وجود دارد که به تبرک و توسّل توصیه کرده و آن را وسیله قرب به خداوند قرار داده است.


آیه کریمه: ...و ابْتغوا إلیْه الْوسیلة... با صراحت، دستور میدهد که بندگان پرهیزکار، برای راهیابی به مقام قرب ربوبی، از وسیلهای استفاده کنند.


«وسیله»، به گونه مطلق ذکر شده و شامل هر شخص و هر چیز و هر عملی است که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند و کدامین وسیله برتر از اولیا و انبیا و امامان (علیهم السلام)؟! که اینان رابطه فیض میان خدا و خلق اند.


 


  • گروه خبری :
  • کد خبر : 238114
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید